Monday, June 18, 2007

به نام يگانه هستی بخش



راستش نمي دونم از کجا بايد شروع کنم، البته اين سردرگمی تقصیر من نيست، آخه هر طرفی رو که نگاه می کنی یه جای کار می لنگه.از خودم شروع می کنم:

یه فارغ التحصيل یا به قول خودمون یه اخراجی که تو دوران تحصیل هر کاری که در توانش بود انجام داد تا موسسه آموزش عالی خیام که اون روزها اسمش مرکز آموزش عالی خیام بود از اينی که هست بهتر بشه.تا اينکه بالاخره یه عده دانشجوی همفکر کنار هم جمع شديم هر کدوم رقتیم سراغ یه تشکل دانشجویی، یکی رفت انجمن اسلامی، یکی دیگه رفت انجمن علمی زبان،یکی انجمن علمی ریاضی،یکی هم انجمن کامپیوتر تازه اون روزها مجمع ادبی اهورا هم داشتیم.راستی اون وقتها هنوز انجمن حسابداری و معماری تشکیل نشده بود.

و اما بعد .......

تازه در گیره کار شده بودیم که کم کم آدما رو شناختیم:

- دکتر بزرگ نیا، رئیس دانشگاه: انسانی آروم و متین که خیلی هم دوست نداشت رئیس باشه آخه به قول خودش همه ی عمرشو صرف کلاس و درس کرده بود.

- دکتر طیرانی،معاونت آموزشی و دانشجویی:انسانی مرموز که دکتراشو تو انگلیس گرفته و به همین خاطر سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن رو خیلی خوب بلده.روی حرفاش نمیشه خیلی حساب کرد.البته این رو هم بگم که اون روزها که خیام همش 700 تا دانشجو داشت، دکتر بعضی وقتها می خندید وکت و شلوار سفید می پوشید،تا اینکه فکر دانشگاه کردن خیام افتاد تو سرش ..............

- حاجی رادپور، قدیما برای خودش کسی بود.یه زمانی مسئول امتحانات بود بعدها هم ژتون می فروخت.اما امروز اونم یه جور اخراجیه.......

- آقای تباره ، یه مرد نازنین که زیرابشو زدن ........

- خانم ریاحی ، که مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر رو به عهده داشت ولی از حق نگذریم خیلی با احترام با دانشجوها رفتار می کرد.

- قاسم روح پرور، اون زمان از خدماتی ها بود حالا برای خودش رئیسی شده

- و اما یک موجود دو پا و100 رو. درست حدس زدین عموئی، که اون موقع مشاور فرهنگی بود =(هیچ کاره) تازه هنوز اون موقع یاد نگرفته بود موهاشو پر کلاغی رنگ کنه ولی کم کم ..............





تا اینجای قصه رو داشته باشین تا بعداً بقیشو بگم.

دفعه بعد براتون از عکس های قدیمی خیام و اخراجی ها پست میذارم.

No comments: