Monday, June 18, 2007

ماجراي يك تحصن
ماجراي يك تحصن:

توضيح: دوستان عزيز دانشگاهي ، سلام. با تشكر از دوستان عزيزي كه در راه اندازي اين وبلاگ سهيم بودند و به من هم اين فرصت رو دادن كه در كنارشون با خيام نامه همكاري كنم ازتون مي خوام پيش از اينكه اين ماجراي چالش بر انگيز تحصن رو بخونين به چند نكته توجه كنيد: اول اينكه بخشي از دانشجوهايي كه در اين تحصن حضور داشتند هنوز توي دانشگاه هستند و ما نمي خوايم از طرف م.ا.فنگي(= مسئول امور فرهنگي) يا هر كس ديگه اي براي اونا مشكلي پيش بياد بنابراين اسم اونا رو نمي آريم. دوم اينكه اين مطالب مجموع مطالبيه كه از زبان متحصنين و دست اندركاران اصلي اين تحصن جمع آوري شده و كاملا مستند و مستدله. سوم اينكه در آخر اين مطالب چند سوال طرح شده كه در صورتيكه خواستيد مي تونين جواباتونو در بخش نظرات بنويسين.

علائم اختصاري:

گروه 1: يكي از دانشجويان زبان يا همگي آنها

گروه 2: يكي از اعضاي شوراي مديريت انجمن علمي زبان يا يكي از اعضاي هيئت موسس انجمن يا همگي آنها

گروه 3: يكي از اعضاي هيئت علمي يا يكي از اساتيد گروه زبان يا همگي آنها

گروه 4: يكي از مسئولين يا يكي از كاركنان موسسه يا همگي آنها

گروه 5: م.ا.فنگي = مسئول امور فرهنگي + نوچه ها+بچه محل ها+چاقو كشها+گردن كلفتها+لاشخورها+ ...









و اما قصه تحصن زبانيها:

از تابستان سال 1385 زمزمه هايي در موسسه آموزش عالي خيام به گوش مي رسيد مبني بر اينكه ساختمان ديگري قرار است به مجموعه ساختمانهاي خيام اضافه شود تحت عنوان ساختمان دروس عمومي (به نقل از شخص آقاي طيراني معاونت دانشجويي موسسه). صرف انتشار اين خبر در ابتداي سال تحصيلي منشا بيم و اميدهايي در ميان دانشجويان شد. بيم بخاطر پرونده درخشان مسئولين دانشگاه بطور اعم و شخص دكتر طيراني بطور اخص در اعتمادسوزي(=معادل خيامي اعتمادسازي!) و اميد از اين جهت كه شايد بالاخره يك كار مبتني بر افكار سازنده در خيام انجام مي شود. محل ساخت ساختمان جديد مشخص و كار ساخت از همان اوايل فصل گرما (بهار 85) شروع شد. يك مجموعه 16 كلاسه با يك تريا و فضايي براي تايپ و تكثير كه تا حدودي تامين كننده نيازهاي دروس عمومي بود. ( توضيح اينكه از مهر 1385 پيش بيني پذيرش 4000 دانشجو در خيام شده بود كه هر كدام حداقل يك درس عمومي داشتند). ساختمان تا تاريخ 20 بهمن 90 درصد پيشرفت فيزيكي داشت و تنها كارهاي جزئي مثل نقاشي، نصب سيستمهاي سرمايشي و گرمايشي، صندلي كلاسها و ... باقي مانده بود. اما از آنجا كه مبناي شكل گيري خيام يك تصميم يك شبه بود و اين سياست سياست كلي خيام هم شده بود بطور كاملا ناگهاني در روز شنبه 21 بهمن اعلام شد اين ساختمان به دانشكده ادبيات و علوم انساني (فعلا بخوانيد ساختمان شماره 3) تغيير نام يافته و به تبع اين تغيير نام همه زبانيها و حسابداريها بايد كوچ كنند! اين خبر آنقدر غيرمترقبه بود كه حتي گروه 3 را بشدت غافلگير و عصباني كرد.

هنوز ظهر نشده بود كه اين خبر سر از تهران و اصفهان و شيراز و تبريز و شمال و جنوب هم درآورد. 22بهمن سالگرد انقلاب و تعطيل بود، اما دوشنبه 23 بهمن روز ديگري بود. راس ساعت 9:30 گروه1 با هدايت گروه 2 دور آبنماي ساعت جمع شدند و تحت عنوان تجمع اعتراض آميز به داخل سالن دانشگاه آمدند و از مسئولين خواستند تا به مطالبات و سوالاتشون پاسخ بدن.خواسته عمده اين گروه اين بود: "ما به ساختمان جديد نمي رويم به دلايل زير":

نبود امنيت در رفت و آمد دانشجويان
فراهم نبودن امكانات اوليه دانشكده اي مثل سالن مطالعه، كتابخانه، سالن اينترنت،سلف سرويس و ...
نبود امكانات ثانويه كه بيشتر شامل امكانات نرم افزاري مي شد
محترم شمرده نشدن نظر دانشجويان در اين تصميم گيري يك شبه
اما در همين حال و در پشت صحنه اتفاقات جالبي در حال وقوع بود از جمله اينكه:

خبر تجمع زباني هاي خيام به خبرگزاري ها ارسال شد!
خبر تجمع زباني هاي خيام به استانداري ارسال شد!
خبر تجمع زباني هاي خيام به شخص وزير علوم هم ارسال شد!
حوالي ظهر گروه 2 با دكتر طيراني جلسه گذاشتند تا موضوع را ختم به خير كنند اما سمپاشي هاي گروه 5 از يكطرف و ناهماهنگي و يكدست نبودن گروه 1 و همچنين كناره گرفتن گروه 3 از موضوع عملا گروه 2 را به گوشت قرباني دست گروه 4 تبديل كرد. در اواسط جلسه مهندس طاهري معاون وزير در امور موسسات غيرانتفاعي با دكتر طيراني مستقيما صحبت كرد و اين مساله باعث عصبانيت غير قابل وصف دكتر طيراني شد. جلسه با قولهاي هميشگي و تكراري دكتر طيراني انگليس رفته، عملا بي نتيجه پايان يافت.

در پايان روز تصميم جمعي دانشجويان كه تعداد آنها يك چهارم كل دانشجويان زبان(يعني حدود 150نفر) بود بر تعطيلي كلاس ها بود( دوشنبه 23/11/1385).

با توجه به اينكه هفته قبل تعطيلي بين دو ترم محسوب مي شد هفته تحصن بايد حالتي نيمه تعطيل مي داشت و انتظار گروه2 از گروه1 بعنوان حاميان آنها تعطيلي كامل كلاسها بود اما در روزهاي چهارشنبه و پنج شنبه 25 و 26 بهمن 60 تا 70 درصد كلاسها تشكيل شده بود؟!!

در اين بين گروه 4 با كمك گروه 5 بيكار نبودند و از سياست منسوخ "يا جذب يا حذف" بطور موفقيت آميزي سود جستند: با ارعاب گروه 1 را از يكسو متلاشي كردند و باخريد سه ميليون تومان ديكشنري آكسفورد از سوي ديگر گروه 3 را از سويي ديگر به خود جذب كردند(البته شنيده ها حاكي از اين بود كه از حربه ارعاب براي گروه 3 نيز استفاده شده بود).تنها گروه 2 باقي مانده بود كه تنها راه حذف آن نابودي كامل انجمن علمي زبان بود؛ انجمني كه عليرغم تمامي كمبودها در طول 5 سالي كه از عمر آن مي گذرد فعالترين انجمن علمي بوده و هيچگاه منفعل نشده بود. حذف اين انجمن ناممكن بود مگر اينكه بين اعضاي فعلي آن و اعضاي پيشين آن شكاف ايجاد شود و از سوي ديگر برخي از عناصر گروه 5 در لباس گروه 1 انجمن را محكوم و در نظر گروه1 مثله كنند و اگر صحبتهاي يكي از اعضاي ناظر هيئت موسس در روز شنبه در محل آمفي تئاتر نبود مشخص نبود چه سرنوشتي در انتظار انجمن زبان بود.

سرانجام اين تحصن اين شد كه گروه 2 بين 4 گروه ديگر بيشترين ضربه را خوردند تا آنجا كه حتي آينده شغلي آنها با ايجاد پرونده در حراست دانشجويي استانداري به مخاطره افتاده است!!! و كلاسهاي گروه زبان به لطف خدا و ياري دانشجويان زبان با حضور حداكثري آنها برگزار ميشود.



چند سوال:

شما در مورد اين تحصن چه نظري داريد؟

به نظر شما مشكل كار كجا بود؟

براي رفع اين مشكل چه راهكاري داريد؟

No comments: